«رصدخانه نوترینویی آیسکیوب در جنوبگان یکی از پروژههای بزرگ نجومی جهان است. اینکه ایران پول کافی برای راهاندازی چنین پروژههایی ندارد عیب نیست، اینکه ایران در این پروژه مشارکتی ندارد یک عیب است، اما عیب بزرگتر این است که ما پس از ۹۰ سال دانشگاهداری در ایران توان طرح سوالهایی را نداریم که منجر به چنین طرحهایی بشود.»
به گزارش دیده بان علم ایران، دکتر رضا منصوری، استاد دانشگاه صنعتی شریف در ادامه سلسله یادداشتهایش پیرامون علم مدرن و سیاستگذاری آن، طی یادداشتی می افزاید: «کم نیستند کشورهایی که جمعیتی کمتر از تهران دارند اما هم در طرح پرسشهایی علمی از این نوع مشارکت دارند و هم در راهاندازی و بهرهبرداری از چنین طرحهایی. حالا پس از چند سال بهرهبرداری از این طرح علمی، یک متهٔ آب گرم که در سوراخ کردن یخها در این پروژه بهکار گرفته میشد، برای تعمیر به آزمایشگاه علوم فیزیکی دانشگاه ویسکانسین فرستاده شده (https://www.nsf.gov/news/mmg/mmg_disp.jsp?med_id=185583).
فرهنگ علمی ما در ایران، مبتنی بر همان خردِ نقلبنیان، این واقعیت را برنمیتابد: این که فیزیک نیست! این مهندسی است! این کار شرکتهای صنعتی بیرون دانشگاه است! چرا؟
چرا؟ چون ما فیزیک را در کتابهای فیزیک میبینیم و علم را در کتابهای علمی، نه در درگیری ذهنی فیزیکدان و دانشگر با سوالهای مطرح.
چگونه میشود نوترینوهای کیهانی را روی زمین گیر انداخت؟ این سوال منجر به طرحی میشود برای تعبیهٔ آشکارسازهایی در عمق یخهای جنوبگان. تحقق این طرح بودجه و تجهیزات میخواهد. برای بودجه باید دولتها را متقاعد ساخت.
این کار فیزیکدان است و کاری که فیزیکدان انجام میدهد فیزیک است؛ اگر آموزش نیست پس پژوهش است یا مدیریت پژوهش است که آن هم بخشی از فیزیک است.
این را ذهن نقال ما دانشگاهیان ایران بر نمیتابد. بعد از تامین بودجه تازه طراحی تجهیزات شروع میشود. تجهیزات پژوهشی از این نوع همیشه فراتر از مرز دقت مهندسی است و معمولاً به رشد مهندسی منجر میشود. پس باید دانشگاهها و فیزیکدانان درگیر بشوند.
همین مشارکت است که فرارفتن از دقتهای موجود در مهندسی را ممکن میسازد. اگر غیر از این بود هیچ رصدخانهٔ جدیدی ساخته نمیشد؛ هیچ آشکارساز ذرات بنیادی جدید ساخته نمیشد؛ هیچ تجهیزات پزشکی جدید هم ساخته نمیشد و مهندسی رشد نمیکرد. این افزایش حدِّ دقت در اندازهگیری با سوالهای جدید در علم شروع میشود.
علمی که به کتاب بسنده کند و از گفتمان علم به دور باشد ابتر است و در آن سوالی طرح نمیشود که لازم باشد در چارچوب یک مدل برای آن پاسخی بهدست آید.
تلقی منسوخ ما از علم و فیزیک یکی از موانع توسعهٔ ما است با مظاهر بسیار گوناگون؛ بپذیریم و مانع توسعهٔ ایران را تنها در سیاستمداران ندانیم!
توسعه از خردِ فعّالِ انسان شروع میشود تا به صورت تجهیزات، کالا، الگوریتمهای جدید، و به ویژه رفتار مدنی متفاوت عینیت پیدا کند و برای انسان مفید واقع شود چه برای رفاه او، چه برای سلامت او، و چه در جاهطلبیهای خلاقیت او. ما با ۹۰ سال دانشگاه داری هنوز با این نوع خردِ فعال خو نگرفتهایم و از قالبِ ذهنیِ صُلبِ نقلبنیانِ هزار ساله خلاص نشدهایم. اما، توسعه ٔپایدار محقق نمیشود مگر به خِردِ پویا روی بیاوریم و به جاهطلبیِ ذهنمان در سپهر جهانی میدان بدهیم تا پرسشهای جدیدی طرح کند، چه در فیزیک باشد، چه در فلسفه، چه در علم سیاست، چه در علوم اداری و حکمرانی، چه در ادبیات و چه حتی در علوم دینی!
این روزها که این یادداشت را مینویسم دو ایرانی عزیز را از دست دادیم با دو نوع ذهن فعال: یکی اعظم طالقانی نمونهٔ زن مسلمان ایرانی در سنتشکنی قالبهای ذهنیِ متصلبِ مرتبط با رفتار اجتماعی زن.
دیگری استاد مظاهر مصفا با رفتار بیبدیلش در شکستن قالبهای ذهنیِ متصلب در ادبیات و علم؛ فروزانفر و رفتار او با مصفا را به یاد بیاوریم: تجسّمی از دوگانهٔ خردِ نقال-خردِ پویا! و نمایشی از تمایل فرهنگ غالب ما ایرانیان به نقّالی و ثناگویی به جای خلاقیت و نقد! همین فرهنگ نقّال است که در تاریخ ما «عُقَلایِ مجانین» را به وجود آورد و در دوران جدید «ناهمدیسان درخشانی (Excellent non-conformists) » مانند مصفا را.
به عکس زیر نگاه کنید: تلخی در صورت مصفا موج میزند. همانگونه که یک بانکدار از اختلاف حساب به اندازهٔ یک ریال بسیار نگران میشود و از آن نمیگذرد، در علم هم، نارضایتی یک نفر از نوع مصفا یا شهیدی یا شفیعی کدکنی علامتی است بر یک خطای بزرگ؛ یک خطای عظیم فرهنگی در مدنیت ما. همین خطای عظیم است که خمسویِ فیزیکدان را در دانشگاه تهران آن چنان تلخ کرد که دیگر حاضر نشد هیچ فیزیکدانی را ببیند. این تلخیها باید ما را غرق خجالت کند! میکند؟ نه!
رفتم به دادگاه مصدق، دیدم جلال و جاه مصدق
…..
ای دل غمین مباش که باشد، دست خدا، پناه مصدق
ایرانیان غریو برآرند یا مرگ یا نجاه مصدق
« استاد مظاهر مصفا»
به کجا میرویم با این فرهنگ منسوخ؟ چه زیبا و با صفا میشود ایران اگر جامعهٔ علمی و مدنی خردِ فعال را بخواهد، حمایت کند و فرهنگ زیبایش را بسازد.»
انتهای پیام
* نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند