کد خبر:33113
دوشنبه، ۴ دی، ۱۳۹۶ | 13:11
«بوريس مككندلس كه در سال۱۹۳۷ در بوستون – در ايالت ماساچوست آمريكا – به دنيا آمد، پس از پايان تحصيلات دبيرستاني در كاليفرنيا جهت ادامه تحصيل به آكادمي نيروي دريايي آمريكا رفت و در سال ۱۹۵۸ موفق به كسب مدرك ليسانس در رشته علوم شد. وي در سال ۱۹۶۵ مدرك فوق ليسانس خود را از دانشگاه استانفورد در رشته مهندسي الكترونيك دريافت كرد. مكندلس هم چنين در سال ۱۹۸۷ فوق ليسانس ديگري در رشته مديريت اجرايي تجاري از دانشگاه هوستون اخذ كرد.
اين كيهاننورد برجسته ناسا در طول سالهاي فعاليت خود موفق به دريافت مدالها و نشانهاي افتخار متعددي از جمله «لژيون صلاحيت» در سال ۱۹۸۸، مدال خدمات سفر تحقيقاتي آمريكا، مدال خدمات ويژه ناسا در سال ۱۹۷۴، جايزه «ويكتور پراتر»A از انجمن نجوم آمريكا در سالهاي ۱۹۷۵ و ۱۹۸۵، مدال پرواز فضايي ناسا در سال ۱۹۸۴، مدال دستاورد مهندسي ويژه ناسا در سال ۱۹۸۵، جايزه «كوليير» از انجمن هوانوردي آمريكا در سال ۱۹۸۵، جايزه موزه ملي هوا و فضا از انجمن «اسميت سونيان» در سال ۱۹۸۵شده است. همچنين به دليل ارائه الگوي طراحي سيستم مهار كننده كه هم اكنون براي پياده رويهاي فضايي در ماموريتهاي شاتل كاربرد دارد مورد تمجيد و تحسين قرار گرفته است.
وي در اين گفتوگو با تاكيد بر ضرورت توسعه برنامههاي فضايي از جمله ماموريتهاي مريخ درباره چالشهاو دشواريهاي چنين سفري اظهار داشت: من موافقم كه جامعه بشري بايد افرادي را به مريخ بفرستد تا به سوالات مطرح درباره احتمال وجود حيات در مريخ پاسخ داده شود؛ هم چنين ممكن است اطلاعات مهمي درباره آينده سياره زمين به دست بياوريم. اما چالش واقعي انجام اين ماموريت اين است كه چنين سفري بايد با يك هزينه كلي موجه و با مشاركت بينالمللي محقق شود تا هر كشور مشتاق بر پايه تواناييها و تمايلاتش در اين برنامهها شركت كند. به عقيده من، همكاري براي دستيابي به هدف مشترك «اعزام فضانوردان به مريخ و بازگرداندن سالم آنها» همچنين ميتواند زير بنايي براي توسعه همكاريهاي سودمند در فعاليتهاي زميني باشد.
لطفا كمي درباره بيوگرافي و نحوه فضانورد شدن خود بگوييد.
من از حدود ۱۵ سالگي، شيفته كتاب «راكتها، موشكها و مسافرت فضايي» نوشته يك نويسنده آلماني به نام «ويلي ليي» و تصاوير هنري «چلسي بوستل» و داستانهاي فكاهي آن روزها در اين موضوعات شده بودم. اين مربوط به اوايل دهه ۱۹۵۰ بود و در خانواده من كه سه نفر آنها (پدر و دو پدربزرگم) افسران دريايي بودند، هميشه تاكيد داشتند كه بشر در نهايت به فضا پرواز خواهد كرد، اما مطمئنا تا پيش از سال ۲۰۰۰ نخواهد توانست. به همين منوال، وارد آكادمي دريانوردي ايالات متحده در «مريلند» شدم و در نظر داشتم پس از آن در بخش زيردريايي و ترجيحا در بخش نيروگاههاي هستهاي مشغول به كار شوم كه همزمان با آخرين نيمسال تحصيلي من، شوروي سابق سفينه «اسپاتنيك I» را به فضا پرتاب كرد. اين امر مرا به ياد گفته پدرم انداخت و فورا فهميدم كه مسافرت فضايي خيلي زودتر از سال ۲۰۰۰ صورت گرفته است.
در همين هنگام شغل خود را به خلباني براي پرواز در ارتفاعات بالا (توسط جتهاي جنگنده) تغيير دادم. تقريبا، مدت چهار سال به عنوان خلبان جنگنده فانتوم «F-4B» در پروازهاي خارجي توسط گشتزنها بر روي درياي مديترانه خدمت كردم و پس از آن به درخواست خودم از سوي نيروي دريايي آمريكا براي تحصيل در رشته مهندسي الكترونيك به دانشگاه استانفورد در كاليفرنيا اعزام شدم.
مدرك ليسانس خودم را در رشته علوم مهندسي الكترونيك گرفتم و تا مقطع دكتري آن را ادامه دادم. زماني كه براي دكتري پذيرفته شده بودم، فرصت فضانورد شدن به وجود آمد. با ارايه درخواست براي فضانورد شدن و با كمترين احتمالي كه ميدادم در ژوئن سال ۱۹۶۶ به عنوان نيروي فضانوردي ناسا انتخاب شدم.
لطفا كمي درباره ماموريتهاي فضايي خود توضيح دهيد.
اولين ماموريتم جزو ماموريتهاي «آپولو» بود. در اين هنگام، يكي از منتقل كنندههاي كپسولهاي فضايي به آپولوي۱۰، ۱۱ و ۱۴ بودم. پس از آن به عنوان خدمه پشتيباني براي آزمايشگاه فضايي (اسكاي لب) كه پرواز نميكرد خدمت كردم و در نهايت در پروازهاي شاتل«۴۱ بي» و «۳۱» شركت كردم. STS، ۴۱ بي در واقع دهمين پرواز شاتل در فوريه سال ۹۸۴ بود كه بعدا در يك تصادف نابود شد. حضور اصلي من در همين شاتل بود كه وظيفه بررسي و آزمايش پروازها را در واحد مانور سرنشيندار (MMV) بر عهده داشتم. با توجه به تجربه سالها خدمت در كمك به توسعه آزمايش واحد مانور – كه به دلايل ايمني در داخل آزمايشگاه «اسكاي لب» پرواز ميكرد – و همچنين سوابق فعاليت در بخش گسترش واحد مانور سرنشيندار براي شاتل، به من پيشنهاد شد كه در اولين پروازها كه كاملا بدون مهار و بدون تسمه نگهدارنده بود، شركت كنم. در اين زمان من واقعا يك ماهواره انساني بودم كه در حدود ۲۷ هزار و ۸۰۰ كيلومتر را طي يك ساعت با سرعتي بسيار آرام و متناسب با مدار شاتل گرديده بود. تجربهاي شگفتانگيز، اما بسيار خاضعانه و محقرانه بود؛ چرا كه يك انسان تنها در شكوه آفرينش خداوند قرار گرفته بود. ما به عنوان خدمه، وظيفهمان را با يكديگر تعويض ميكرديم.
من بسيار خوش شانس بودم كه كمك خلبانم يك عكاس ماهر بود و عكسهاي فوقالعادهاي از فعاليتهاي پروازي من در واحد مانور سرنشيندار تهيه كرده بود.
دومين پرواز من در شاتل مربوط به SS -31 بود كه در واقع سي و پنجمين پرواز شاتل بود و در آوريل ۱۹۹۰ صورت گرفت. اين بار ماموريت، استقرار تلسكوپ فضايي هابل بود. به استثناي مشكل مختصري كه در نرم افزار مربوط به نصب ستونهاي ولتاژ نوري خورشيدي رخ داد، عمليات نصب تلسكوپ با موفقيت انجام شد. اين سفينه در ارتفاعي حدود ۳۳۶ مايل دريايي – كه بلندترين ارتفاعي بود كه تا به حال يك شاتل فضايي به آن رسيده بود – نصب شد. من در نتيجه تجاربي كه به علت همكاري نيمه وقت در توسعه خدمات مداري تلسكوپ هابل از سالهاي ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۰ داشتم به مشكل اختلال كروي در آيينه نخستين هابل پي بردم و به «تيم استراتژي نجات بخش» براي هدايت نحوه تعمير اين مشكل ملحق شدم.
راه حل اين مشكل، جاسازي كمترين ابزار علمي مورد استفاده به عنوان «فتومتر با سرعت بالا »با تجهيزات اصلاح كننده، دستگاههاي تصحيح و منعكس كننده نور براي برقرار نگهداشتن تجهيزات علمي بود.
تجربه كمنظير شما از سفر به فضا چه تاثيري در نگرش و ديدگاهتان نسبت به زندگي داشت؟
مانند اكثر فضانوردان، جداي از مليت، از عدم مشاهده مرزهاي سياسي از فضا تحت تاثير قرار گرفتم. قارهها، جنگلها، بيابانها، ستونهايي از دود و لكههاي خاكستري مربوط به شهرها به وضوح ديده ميشدند. اما مرزهاي ميان كشورها قابل مشاهده نبود. همچنين سياره زمين با همه عظمت آن در يك اندازه محدود ديده ميشد. اين تصوير در عكسهايي كه توسط خدمه آپولو از ماه گرفته شده است، به وضوع مشاهده ميشود. اين اندازه محدود در واقع زمين را به «فضاپيماي زمين» در فضا تبديل كرده است كه ما همگي فضانوردان آن هستيم و هر يك وظيفه خود را داريم.
انجمن كاشفان فضا در طول روزهاي جنگ سرد فعاليت خود را آغاز كرد و تمام كساني را كه در فضا پرواز داشتند بدون توجه به مليت آنها گردآوري كرد و اميدوار بود كه براي كسب منافع مشترك با يكديگر كار كنند. البته فكر نميكنم كه تاثير بودن در فضا، زندگي مرا چندان تغيير داده باشد.
مک کندلس و همراهان در ماموریت (STS-41B (STS-11 فوریه ۱۹۸۴
شاتل فضايي قرار بود پرواز فضايي را تكرار كند تا تمام زمينيها بتوانند در اين پروازها شركت كنند و تاكيد آن بر انجام و تكميل ماموريتها و نه پرواز فضايي رويايي بود و اين با فلسفه «آپولو» كه بر اساس آن هر فضانورد تنها ميتوانست يك پرواز به ماه داشته باشد، كاملا متفاوت بود.
به عنوان يك مورد استثنايي بايد بگويم اولين آمريكايي كه به مدار زمين رفت، «جان گلين» بود كه دومين پرواز فضايي را در سن ۷۶ سالگي در همين شاتل فضايي انجام داد.
لطفا كمي درباره تجارب خود در زمينه پياده رويهاي فضايي و خطرات آن، لباسهاي فضانوردي و پيشرفتهايي كه در اين زمينهها در سالهاي اخير رخ دادهاست، بگوييد.
من مدتها پيش از شروع فعاليتم در آزمايشگاه «اسكاي لب» و پس از آن، چندين سال براي پياده روي فضايي (فعاليت فراوسيله يا EVA) تعليم ديدم. سيستم فعلي «خود فشار/ حفظ حيات» (واحد متحرك فراوسيلهاي يا EMU) از حدود ۲۰ سال پيش – تنها با تغييراتي اندك – در شاتل فضايي به كار ميرود. در حال حاضر بيشترين توجه فضانوردان بر روي تحرك و تغييرپذيري دستكشهاي فضايي در شرايط فشار است؛ به اين معني كه اين دستكشها طوري طراحي شوند كه راحتترين شرايط را براي دستهاي فضانورد در حين انجام عملياتهاي فضايي فراهم كنند. همچنين يك سيستم روسي «لباس فشار/ حفظ حيات» به نام «اورلان» نيز وجود دارد كه از بسياري جهات شبيه همين سيستم است و بسيار خوب عمل ميكند. خدمه روسي و آمريكايي، پيادهرويهاي فضايي خود را در لباسهاي فشار توليد كشورهاي يكديگر انجام دادهاند. اگر فضانورد نسبت به سرعت كاهش اكسيژن، برق، سرد شدن آب (براي تغذيه تصفيه كننده) دقت داشته باشد و مراقب باشد كه اتصالش از ISS يا شاتل، مگر در شرايط پرواز در MMU، قطع نشود، پياده روي فضايي نسبتا ايمن و بي خطري خواهد داشت. در اين لباسها همچنين يك سيستم ثانويه يا بازگشت ذخيره اكسيژن براي استفادههاي فوري و اورژانس وجود دارد، كه حتي در شرايط بروز سوراخ و يا منافذ بزرگ در لباس، ايمني آن را تامين ميكند. فقدان دستكش، كلاه ايمني و يا عايق بنديهاي پيچيده در خلاء فضايي كشنده خواهد بود اما هر يك از اينها با مكانيسمهاي «ايمني دوباره» (به زبان محلي «قفل در قفل») مطمئن ميشود.
جديدترين لباس فضايي، سافر (SAFER) نام دارد ( كمك ساده براي نجات فرا وسيلهاي) كه نمونهاي بسيار كوچك و ساده از MMU است كه امكان نجات خدمه پيادهروي كننده فضايي را كه از ايستگاه فضايي بين المللي (ISS) بيرون ميافتند، فراهم ميكند، چرا كه خود ايستگاه نميتواند آنها را دنبال كرده و نجات دهد! در حال حاضر، دو نوع از اين وسيله – يكي براي EMU آمريكايي و ديگري براي اورلان روسي – وجود دارد كه تمامي خدمه ايستگاه فضايي بين المللي در تمام پياده رويهاي خود آن را ميپوشند.
مک کندلس و همراهان در ماموریت STS-31 آوریل ۱۹۹۰
لطفا كمي درباره آخرين فعاليتها و برنامههاي خود و تصميماتتان براي آينده توضيح دهيد.
در حال حاضر در حال آماده سازي تجهيزات و امكانات يك ماموريت خدماتي «تله – روباتيك» به تلسكوپ فضايي هابل(HST) جهت دسترسي به اهداف ابتدايي و اساسي طراحي شده براي شاتل حمايت شونده از سوي SW4 هستم. من واقعا اميدوارم كه بتوانم ادامه فعاليت HST را با برنامه نظارتي علمي ثمر بخش حداقل تا نسل آينده شاهد باشم. در همين برنامهها، تلسكوپ فضايي جيمز وب (JWST) گاهي اوقات پس از سال ۲۰۱۱ مورد استفاده قرار خواهد گرفت. هم چنين در حال راه اندازي تحقيقات و بررسيهايي بر روي سيستم گسترش «قدرت تبادل تقويت كننده الكتروديناميك» (MXER) هستم. به طور خلاصه، اين سيستم يك روش پيشرفته براي پيش رانش بدون ماده مولد فشار در زير ساختهاي فضايي است.
ديدگاه شما درباره رقابتهاي فضايي آمريكا و شوروي سابق در دوران جنگ سرد و آينده اين رقابتها با ورود اتحاديه اروپايي و چين به عرصه فعاليتهاي فضايي چيست؟
اگرچه جذابيتهاي علمي بسياري براي رفتن به كره ماه وجود داشت، اما عامل محرك، در واقع در پس تعهد ملي به ضرورت اعمال برتري بر شوروي سابق قرار داشت. با اين حال، حتي در اوج اين رقابتها، دركي وجود داشت مبني بر اينكه «مرز فضايي» به نوبه خود يك رقيب فوق العاده است. هنگامي كه در ماموريت كنترل در طول ماموريت آپولوي۱۱ بودم و همه چيز براي اولين فرود قمري آماده شده بود، پيغامي را از شوروي سابق دريافت كرديم كه در آن به ما اطلاعات مداري از «لوناي ۱۶ » كه در همان زمان در مدار اطراف ماه قرار داشت، داده شد و همچنين هشدار داده شد كه اگر قرار باشد خطري آپولوي ۱۱ را تهديد نكند، لوناي ۱۶ بايد از مسير خارج شود.
پس از رسوايي انفجار سفينه N-1 شوروي سابق در مسير پرتاب، طراحان مهندسي راكت در اين كشور از استفاده از هيدروژن مايع منع شدند اين امر منجر به توجه آنها بر موتورهاي اكسيژن – نفت سفيد و در نهايت به موتورهاي با كيفيت RD-170 و RD-180 شد كه مورد آخر (RD-180)، عضو اساسي در وسايل پرتاب راكت «هيد مارتين اطلس III و اطلس V » محسوب ميشود.
منافع همكاري بين المللي ما در ارتباط با ISS (ايستگاه فضايي بينالمللي) نيز كاملا بديهي است. در دوره عدم حضور شاتل فضايي، تيم روسي «سايوز/ پراگرس»، تمام فعاليتهاي ISS را بدون نياز به توقف آن تا به پرواز در آوردن شاتلها(در بهار سال ۲۰۰۵) ادامه ميدهند.
«فضاپيماي انتقال خودكار» اروپايي (ATV) براي اولين پرواز خود به ISS آماده ميشود، مدل آزمايشگاهي اروپايي براي پرتاب به ISS منتظر ميماند و مدلهاي لجستيك چند هدفي ايتاليايي (MPLM) بخش عمدهاي از مخازن تحت فشار را كه با شاتل منتقل ميشود، حمل خواهد كرد. كانادا و ژاپن نيز از شركت كنندگان اصلي خواهند بود. البته، پيش بيني نقش جمهوري خلق چين كمي مشكل است؛ اين كشور، تجربيات كاملا موفقي براي هدايت قابليتهاي پرتاب، پايداري در فضا و اعزام يك فضانورد و همچنين اعلام طرحهاي جالب توجه داشته است.
چين شريك تجاري اصلي با ايالات متحده است و من به پيشرفتهاي بيشتر در روابط ميان اين دو كشور در اين زمينه خوشبين هستم. بوش براي فعاليتهاي فضايي دعوت به همكاري بين المللي داشته است اما جزئيات آن را اعلام نكرده است.
نظر شما درباره انتقادات و ترديدهاي ابراز شده درباره فرود فضانوردان آمريكايي در ماه چيست؟
بايد بگويم كه ترديدها كاملا اشتباه است. من آنجا بودم و چيزهايي و اقداماتي را ديدم كه امكان انجام آنها در صحراي آريزونا وجود نداشت. من تمام فضانوردان «آپولو» را شخصا ميشناسم و كاملا مطمئنم كه آنها تمام كارهايي را كه گزارش شده، انجام دادهاند. به هر حال شوروي سابق نيز فعاليتهاي فضايي مهمي داشته است؛ ماهنوردهاي بي سرنشين آنها چندين مايل را بر سطح اين كره طي كردند و با موفقيت نمونههاي كوچكي از سنگ و خاك ماه را از مسيرهاي مختلفي كه توسط فضاپيماي آپولو مشاهده و ملاقات نشده بود، به همراه خود آوردند. آنها هم چنين تنها كشوري هستند كه يك فضاپيماي پژوهشي را با موفقيت بر سطح ونوس فرود آوردند. تصاوير حاصل از اين فضاپيما به صورت رنگي از رادار «ماگلان» ارسال و منتشر شد.
علت اصلي اين وقفه طولاني در ارسال فضانورد به ماه چيست؟
بدون شك هزينه بالا و نياز به صرف بودجه براي برنامههاي داخلي – اجتماعي عامل اصلي اين تاخير است. «بوش اول» طي اظهاراتي در ۲۰ ژولاي، ۱۹۸۹ متعهد شد كه ايالات متحده ظرف ۳۰ سال به ماه و مريخ ميرود، اما هزينه آن، از سوي سازمان «خلاقيت كشف فضايي» (SEI) حدود ۴۰۰ ميليارد دلار تخمين زده شد كه مبلغ بسيار سنگيني بود. به علاوه، بزرگترين پرسش علمي بدون جواب مساله وجود حيات در ساير نقاط كائنات (به جز سياره زمين) است. با توجه به اينكه امروزه امكاني براي وجود حيات در كره ماه مطرح نيست، توجه به سوي مريخ معطوف شده كه ماموريتهايي نظير اعزام مريخنوردهاي «اسپيريت» و «آپورچونيتي» و اعزام فضاپيما به اقمار يخي «ژوپيتر» بويژه از سوي اروپا نمونههايي از اين رويكرد جديد است.
به عقيده شما برنامههاي جرج بوش براي فرود فضانورد در مريخ تا چه حد واقعبينانه و عملي است؟
من موافقم كه جامعه بشري بايد افرادي را به مريخ بفرستد تا به سوالات مطرح درباره احتمال وجود حيات در مريخ پاسخ داده شود؛ همچنين ممكن است اطلاعات مهمي درباره آينده سياره زمين به دست بياوريم. اما چالش واقعي انجام اين ماموريت اينست كه چنين سفري بايد با يك هزينه كلي موجه و با مشاركت بينالمللي محقق شود تا هر كشور مشتاق بر پايه تواناييها و تمايلاتش در اين برنامهها شركت كند. به عقيده من، همكاري براي دستيابي به هدف مشترك «اعزام فضانوردان به مريخ و بازگرداندن سالم آنها» همچنين ميتواند زير بنايي براي توسعه همكاريهاي سودمند در فعاليتهاي زميني باشد.
نظر شما درباره برنامههاي پرهزينه توريسم فضايي كه در سالهاي اخير به شدت تبليغ ميشود، چيست؟
توصيه اكيد بر سفر فضايي براي توريستها و سايرين براي كسب تجربيات فرا زميني ميكنم همانطور كه ميدانيد، روسيها دو توريست را به ISS اعزام كردهاند و طرحهاي خود را براي تعداد بيشتر نيز تثبيت كردهاند. درايالات متحده شركت «اسكلر كامپوزيت» – سازنده هواپيماي «ووياگر» كه بدون توقف اطرف زمين ميگردد و سوخت آن طي چند سال گذشته تجديد نشده است – مجوز حمل مسافر در پروازهاي زيرمداري به فضا را از مديريت هوانوردي فدرال امريكا دريافت كرده است.
آنها دو پرواز با نيروي راكت از پايگاه «كشتي فضايي ۱» داشتهاند و احتمالا براي برنده شدن جايزه «X-prize» در آينده نزديك تلاش ميكنند. تصور ميكنم اين فعاليتها رو به رشد باشند اما اعزام توريست به ايستگاه بينالمللي احتمالا به دليل هزينههاي سنگين آن كه حدود ۲۰ ميليون دلار آمريكا به ازاي هر فرد است، كاهش مييابد.»
انتهاي پيام
* نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند