۲۳ فروردین ماه، بیست و دو سال پس از درگذشت دکتر یدالله سحابی، دبیرستان کوثر در مرکز تهران، میزبان جمعی از یاران و علاقمندان او بود که با مروری بر زندگی پرفراز و نشیب این استاد پیشگام آموزش زمین شناسی در ایران، ۹۶ سال «تکامل پایدار و مستمر» و تأثیرگذاری عمیق وی بر عرصه علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را به گفتوگو بنشینند.
به گزارش خبرنگار دیدهبان علم ایران، مقصود فراستخواه، استاد جامعه شناسی، لطف الله میثمی و ابوالفضل بازرگان، فعالان سیاسی، محمد مهدی جعفری، پژوهشگر دینی، مهدی زارع، استاد مهندسی زلزله شناسی و فریدون سحابی، فرزند مرحوم سحابی و استاد زمینشناسی دانشگاه تهران، سخنرانان این نشست، هر یک از زاویهای مختلف به بازخوانی اندیشهها و خدمات استاد سحابی پرداختند.
سحابی و کشف انتهای امکان؛
«کریستف کلمب» قاره وجود خود باشیم!
استاد فراستخواه، سخنران اول نشست «دکتر سحابی، تکاملی پایدار و مستمر» در سخنرانی خود کوشید به این پرسش پاسخ دهد که تکامل مستمر و پایداری که امثال دکتر سحابی پیمودهاند، چگونه میسر شده و این سرمایههای فکری در این سرزمین چطور پیدا شده و به پایداری رسیدهاند؟
وی در ادامه به بازخوانی بخشی از به کتاب «استادانِ استادان چه کردند» که بخشی از تاریخ اجتماعی و فرهنگی نهادهای علمی، اجتماعی تاریخ معاصر در ایران از پسامشروطه تا دوره پهلوی است
فراستخواه گفت: سحابی و بازرگان از دوقلوهای نادر ایرانی در خلق و خوی و منش و بینش و کنش هستند. هر دو در علمآموزی نوین پیشکسوت، هر دو دانشآموخته دارالمعلمین، هر دو استاد دانشگاه تهران، هر دو در سیاستورزی سالم، هر دو در احوال شخصی و تعهد اجتماعی خود عمیقاً مومن، هیچکدام پای علمآموزی و حیات آکادمیک و درس و بحث علمی و حرفه دانشگری را با سیاست درنیامیختند.
نهادهای مدنی، صنفی و مردمبنیاد متعدد دایر از جمله مدرسه، شرکت، حزب و انجمن دایر کردند. ملی به معنای حقیقی کلمه بودند. به اصل و اساس نهضت ملی ایران به رهبری محمد مصدق وفادار بودند و به منافع عمومی تقید جدی داشتند. تجددخواه، تحولخواه، آزادیخواه و خردگرا بودند.
به اصول و ارزشهای اصیلی که باورش کرده بودند جداً پایبند ماندند، چه در سالهای تحصیل در اروپا و چه در ایام موفقیتهای آکادمیک و رسیدن به منزلتهای اجتماعی و چه در مسئولیتهای مدیریتی. چه در سالهای مخوف زندان، چه آنگاه که مردمان و اروپا و حتی روشنفکران از آنها روی برگرداندند و چه آنگاه که به آنها روی آوردند. این دو از آن رهبران قلیلی بودند که برخلاف رسم معمول سیاسیون زمانه، پوپولیست نشدند، موجسواری نکردند، فریب ندادند و با خود و دیگران و هستی بیکران صادق بودند.
وی خاطرنشان کرد: تیپهای ایدهال در سطح سحابی و بازرگان را میتوان در سه سطح کلان، متوسط و خرد توضیح داد. در سطح کلان، فهم تاریخ و زمانهای لازم است که نسل سحابی از آن برخاسته است. سده ۱۲۰۰ خورشیدی، دوران رنسانس ناتمام ایران بود. در این سده کاغذ اخبار، ماشین چاپ، دارالفنون، رشدیه، دارالترجمه، انجمن معارف، مدرسه سیاسی، شرکت فرهنگ، خاندان فروغی، بانو استرآبادی، تلگراف و مشروطه، جنبش مطبوعاتی، جنبش مدارس جدید عالی را داریم و در این سده است که دارالمعلمین مرکزی و سپس عالی به وجود میآید و در این منطق تاریخیت در محضر علمی اساتیدی چون ذوالفنون، غلامحسین رهنما، محمود شیمی، سیدمحمدکاظم عصار، جلال همایی، سحابی و بازرگان از این محضر بیرون میآیند و دوره زمانه پویایی ایران را میبینیم. سده ۱۲۰۰ دوران رویای ایرانی و معاصر شدن و تجدد و تمدن ایرانی است.
فراستخواه با طرح این پرسش که این مسیر تکاملی تاریخ چرا اینگونه بالا و پایین شده است، گفت: هیچ کجا و هیچوقت مسیر تکاملی یک جامعه بهطور خطی پیش نمیرود. جواب آن را باید در آنتروپیهای کشور دید. ایران اکنون در دوره خاصی از این مسیر تکامل است و با دوره ماند و لختی ایران در برخی سطوح مواجه هستید. اما کار تمام نیست. یک نگاه رئالیستی و یک منطق تاریخی به ما میگوید که ذخیرهها باقی ماندند و انرژیهای آزادشده از آن کنشها و تقلاها اکنون در زیر پوست این جامعه میخزند و رویاها به خاطره تبدیل شدهاند. ما به داستان نیاز داریم، تاریخ ملتها را همانطور که رویاها میسازند، همانطور نیز خاطراتشان میسازند. پس ما به داستان نیاز داریم، به داستان یدالله سحابی، عزتالله سحابی، مهدی بازرگان و… نیاز داریم.
ما کمبود داستان و خاطره داریم و این سبب میشود که انرژیهای آزادشده و سرگردان با درک بیشتر دوباره جذب جامعه شود.
وی با تاکید بر این که نباید تاریخ را خطی دید و در توضیح مسئله ایران و تکامل پایدار به مدلهای مارپیچی حلزونی نیاز داریم تصریح کرد: در یک سطح ظاهر خیال میکنید که ایران نزول کرده اما در یک سطح وسیعتر، حرکت پیشرونده است؛ حرکتی که به صورت خطی نیست؛ اما در سطح میانی، سطح واسطهای اجتماعی است. یدالله سحابی همینطوری به وجود نیامده است، بلکه از طریق واسطهای اجتماعی (نهادهای اجتماعی، گروههای اجتماعی، محضرهای درسی، مدارس، مطبوعات، فضاهای حضور و…)، یدالله سحابی شده است. در اینجا انقلابهای ممتیک اتفاق میافتد.
این عقلانیت، آزادمنشی و صلح درون که در یدالله سحابی بود، چطور بهوجود میآید؟ انتقال ممتیک به یدالله سحابی از طریق واسطهای اجتماعی بهوجود میآید و عادتوارههای سحابی از طریق همکنشیها و ارتباطات انتقال پیدا میکند و تکثیر میشود. سطح خرد را با بیتی از حافظ برایتان شرح میدهم که میگوید «تابش خورشید و سعی باران». خورشید بتابد و باد و باران سعی کند تا لعلی از خاک برآید. اما چطور این لعل مروت سحابی بوی توحید و کرامت میدهد؟ باید تقلایی هم در وجود سحابی میبود تا بوی توحید و کرامت را میبرد. این توفیق به همین صورت به وجود نمیآید و اینگونه نیست که شرایط در سطح کلان و میانی برای او فراهم میشود بلکه خود یدالله سحابی اقدام شخصی میکند و سعی وجودی دارد. او تقلای درونی در مقابل اهمال دارد و اقدام میکند. او مراقبت نفس داشت و اگر این خصیصه نبود، یدالله سحابی وجود نداشت.
سحابی در اواخر عمر خود گفتوگویی با آقای توسلی داشتند و از ایشان توصیهای خواستند و سحابی بر کلمه فعالیت تاکید کرده است. انسان باید سعی و تقلا کند تا پتانسیلی که در او در حال کمون است فعال و ظاهر شود. او متوجه میشود که خود باید طرح ناتمام خود را تمام کند و مدام خود را ویرایش کرد. اگر او ذهن، روح، رفتار، اندیشهها، فهم و ارتباطات خود را ویرایش نمیکرد، این سحابی نمیشد. او کشف انتهای امکان کرده است و ما نیز باید مدام در خود امکانهای تازه کشف کنیم و کریستف کلمب قاره وجود خود باشیم.
او میخواست که اوج خود را بشناسد و همیشه به اوج خود نگاه میکرد. سحابی از آن اوج گرفتن، بال و پر گرفت. او زمین را میفهمید، با آسمان آشنا بود و به صلح درون رسیده بود. چطور در سحابی دین مانع علم نمیشد و او مومن بود و به آزادی دگراندیشان و دینناباوران قائل بود و حاضر بود جان خود را برای آزادی کسانی که دین او را ندارند، فدا کند؟ چطور انسان به این صلح درونی و وحدت میرسد؟ این فضیلت ذهن زیبا است که سحابی را درست کرده است.
دانش «تکامل مارپیچی»، امیدی راهبردی در دل تردیدها
لطفالله میثمی، فعال سیاسی و دانشآموخته مهندسی نفت دانشگاه تهران هم طی سخنانی هم با اشاره به جایگاه ویژه دکتر سحابی به عنوان بنیانگذار زمینشناسی ایران گفت: دامنه اثرگذاری و تحولاتی که مرحوم سحابی ایجاد کرده بسیار گسترده است. با توجه به رشته ام که اکتشاف و استخراج نفت بود برای کارآموزی که به مناطق مختلف نفت خیز کشور میرفتم، چه اهواز و گچساران و آغاجاری و مسجد سلیمان، چه امام حسن و خارک و لاوان، همه جا شاگردان دکتر سحابی را میدیدم که در حال بررسی های زمینشناسی و اکتشاف نفت هستند.
وی در خصوص فعالیتهای فرهنگی و سیاسی مرحوم سحابی هم گفت: بعد از کودتای ۲۸ مرداد در کنار مرحوم طالقانی و مهندس بازرگان موسسه متاع (مکتب، تربیتی، اخلاقی و عملی) را تأسیس کردند که به منزله اندیشکده ای بود که تاسیس شرکت سهامی انتشار، انجمن اسلامی مهندسان، انجمن اسلامی دانشجویان و مدرسه کمال و … در آن طراحی شد. یکی از تزهای این سه نفر، «اسلام، مکتب مبارز و مولد» بود که مهندس بازرگان در کتابی که در دوره زندان تالیف کرده مطرح کرده است. آنها هم دنبال ترویج اسلام بودند، هم آن را مکتب میدانستند و هم دنبال مبارزه با استبداد و مولد بودند.
میثمی در خصوص فعالیتهای دکتر سحابی در نقش مولد گفت: ایشان حتی در دوره زندان هم به دنبال ایده هایی برای رفع مشکلات مردم بودند. مثلا تاکید داشتند که مکان انتخاب شده برای احداث سد لار با توجه به قرار داشتن گسل، مناسب نیست که متأسفانه به این هشدار گوش نکردند و هنوز هم نتوانسته اند برای مشکلات ناشی از این مسأله چاره ای پیدا کنند. مکانیابی کارخانه سیمان آبیک از دیگر فعالیتهای ایشان بود که شاه گفته بود اگر ایشان این محل را انتخاب کرده اند حرف درستی است چون از لحاظ اخلاقی دکتر سحابی را قبول داشت.
وی با اشاره به فعالیت بعضی از شاگردان دکتر سحابی در سازمان زمینشناسی ایران گفت: کشوری هستیم که میگویند خدا همه جدول مندلیف را در کوههای ایران ریخته با این حال نقشه زمینشناسی نداشتیم و نخستین نقشههای زمینشناسی ایران توسط شاگردان دکتر سحابی تهیه شد و با استفاده از آن ها بود که معادن بزرگ کشور از قبیل معدن موته، معدن مس سرچشمه و … کشف شدند. در اهمیت این معادن یادم هست وقتی معدن طلای موته در دوره هاشمی استخراج شد تورم ناگهان از ۵۰ درصد به ۳۰ درصد کاهش پیدا کرد.
وی با بیان اینکه با گذشت سالیان سال از فعالیتهای آموزشی دکتر سحابی کشور همچنان از برکات علمی ایشان و وجود شاگردان ایشان بهرهمند است به فعالیتهای سیاسی ایشان اشاره کرد و با ذکر خاطره ای از وقایع اول بهمن ۱۳۴۰ دانشگاه تهران، تیزبینی و درایت سیاسی بالای دکتر سحابی را یادآور شد.
میثمی که در آن زمان خود دانشجوی دانشگاه تهران بوده خاطرنشان کرد: در آن موقع شاه، جبهه ملی، نهضت آزادی، تیمور بختیار- رییس وقت ساواک – آقای بهبهانی و پسرش و دکتر امینی – نخست وزیر وقت – بازیگران اصلی صحنه سیاسی کشور بودند. امینی که در آن دوره اصلاحاتی را آغاز کرده بود پس از مدتی به دلیل تضادهایی که با شاه داشت برکنار شد. یکی از اتفاقاتی که به تضعیف امینی و نهایتا برکناری او منجر شد، اقدام جبهه ملی در تعطیلی دبیرستانها و دانشگاه ها در اول بهمن ۱۳۴۰ و اتفاقات آن روز (یورش نظامیان به دانشگاه تهران) بود. نهضت آزادی ایران از طرح جبهه ملی برای تعطیلی دانشگاه ها مطلع بود اما سال ها بعد بنی صدر در مصاحبهای که با [پروژه تاریخ شفاهی] دانشگاه هاروارد داشت ناگفتههایی از شب اول بهمن مطرح کرد.
گفته میشد که دکتر عباس شیبانی، شب اول بهمن ۴۰ به بنیصدر زنگ زده که ماجرای فردا را تعطیل کند و وسط تلفن، ساواک تماس قطع میکند و وی که مسوول تدارکات فردا بوده روی موضع خود می ماند.
سالها بعد از این واقعه، بنی صدر گفت آن شب از شیبانی شنیده که دکتر سحابی پیغام داده که تصمیم فردا را لغو کند چون جعفر بهبهانی از سحابی خواسته بوده از تعطیلی دانشگاه در آن روز حمایت کند. بهبهانی به سحابی تاکید کرده بوده که شاه وعده داده در صورت سرنگونی امینی، آزادی هایی میدهد.
سحابی هم با اطلاع از این که شاه پشت این قضایا است از طریق شیبانی به بنی صدر پیغام می دهد که با تعطیلی دانشگاه همراهی نکند اما بنی صدر گوش نمیکند و درنهایت آن قضایا پیش می آید.
این فعال سیاسی ملی – مذهبی با بیان این که ظاهراً تیمور بختیار هم قولهایی به برخی اعضای جبهه ملی داده بوده که در این واقعه که به تضعیف امینی منجر میشود، همراهی کنند، اظهار داشت: دکتر سحابی با تیزبینیای که داشت متوجه توطئهای که در جریان بود شده و سریعا به بنی صدر پیغام داده بود که [اعتصاب] اول بهمن را منحل کند. البته متأسفانه با گوش نکردن بنی صدر، این قضایا پیش آمد. دانشگاه تا بعد از نوروز ۴۱ به تعطیلی کشیده شد و نهایتا هم امینی و هم جبهه ملی ضربه خوردند.
میثمی در ادامه به نقش راهبردی دکتر سحابی در تبیین نظریه تکامل و خلقت انسان در ایران پرداخت و گفت: نظریه تکامل برآمده از سه ویژگی دوره رنسانس بود. در این دوره حاکمیت قیاس بر روش پایان یافت و استقرا جای آن را گرفت. نظریه بطلمیوس کنار رفت و کپلر و گالیله جایگزین آن شدند و نظریه خلق الساعه هم جایش را به تکامل داد. نظریه تکامل میگفت جهان رو به تکامل است و روندش رو به سمت داری و هدفداری است. فعالیتهای دکتر سحابی در این زمینه تاثیر عمیقی بر آموزش نسل جوان و افرادی نظیر حنیفنژاد، سعید محسن و بدیع زادگان داشت و دانش تکامل جزو آموزش های ما قرار گرفت. بر این اساس باید جای خود را در سیر مبارزات ایران در میآوردیم.
وی تصریح کرد: البته متاسفانه روشنفکران ما هنوز گرفتار قیاس معالفارق هستند و معتقدند هر کاری در خارج شده ما هم باید انجام بدهیم بدون این که به سیر عنصر زمان و …توجه کنند که این مسأله آسیبهای زیادی به ما زده است.
میثمی با بیان این که دانش «تکامل مارپیچی» کمک زیادی به جلوگیری از یاس مبارزان مسلمان کرده است گفت: مهندس بازرگان هم در کتاب « راه طی شده»، عبارت «تازیانه تکامل» را آورده که بهترین تعبیر از داستان آدم است. بر اساس این تعبیر، وسوسههای شیطان ضمن ضرری که زده میتواند تازیانه تکامل باشد و به جای یاس و ناامیدی منبع رشد شود.
میثمی در ادامه با اشاره به سرخوردگی شدید ناشی از ضربه ۵۴ در مبارزان مسلمان گفت: برکات عملی دانش تکامل را خصوصا هنگام ضربه ۱۳۵۴ دیدیم که به دوستانی که با اشاره به تجربیات تلخ شکست انقلاب مشروطه، نهضت جنگل، نهضت ملی و مارکسیست شدن اعضای سازمان ناامید شده بودند گفتیم تکامل مارپیچی است یعنی دور دارد ولی تکرار نمیشود و هر ضربهای که میخوریم، رشدی هم در آن هست و بدین ترتیب یأس عمومی را به امید راهبردی تبدیل کردیم.
وی با اشاره به آیه ۹۰ سوره مبارکه یوسف که میفرماید «مَنْ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ» ( هر کس تقوا و صبر پیشه کند خدا اجر نیکوکاران را ضایع نگذارد) دکتر سحابی را مصداق این آیه توصیف کرد و گفت: تقوا تنها عبادت طولانی نیست بلکه صبر مستمر، بینش و روش میخواهد که مرحوم سحابی داشت و در عین حال اسلام را مکتبی میدید و مبارز و مولد بود.
میثمی در پایان خاطرنشان کرد: سحابی به واقع مرد خدا بود و خدا گزینش کرده بود که به این مقام برسد و به دلیل همین تقوایی که داشت پس از درگذشت ایشان دیدیم که تمامی طیف ها و جریانهای سیاسی موافق و مخالف در مراسم تشییع و ترحیم آن مرحوم شرکت کردند.
تاثیر عمیق سحابی در احیای اندیشه دینی در دوران معاصر
در ادامه این مراسم، پیام صوتی محمدمهدی جعفری از فعالان اولیه نهضت آزادی ایران پخش شد.
جعفری گفت: سخن گفتن از دکتر سحابی با توجه به جایگاه برجسته وی در حوزههای مختلف علمی، سیاسی، فرهنگی و … سهل و ممتنع است. انسان جرات نمیکند به راحتی درباره او سخن بگوید، لیکن اخلاق والای انسانی، فروتنی، خضوع علمی و رفتار صمیمانه و خودمانیاش، ممتنع بودن را سهل میکند و اجازه میدهد که اندکی از فضایل او را به عنوان الگویی برای نسل آینده و کسانی که میخواهند زیستی انسانی داشته باشند به زبان آورده شود.
وی تصریح کرد: نام دکتر یدالله سحابی را به عنوان بنیانگذار نهضت آزادی در کنار نام زندهیادان مهندس بازرگان و آیت الله طالقانی شنیده بودم. پس از مسافرت به تهران و ماندگار شدن در این شهر در ۱۳۴۰ که به بهانه ادامه تحصیل ولی در واقع برای فعالیت در شاخه دانشجویی نهضت آزادی و انجمن اسلامی دانشجویان بود در جلسات گوناگون با ایشان آشنا شدم و این آشنایی هر چه بیشتر میشد، ارادتم به ایشان فزونی میگرفت تا این که توفیق یافتم در زندان قصر و دژ برازجان به صورت شبانه روزی در خدمت ایشان باشم.
زندان به برکت وجود این بزرگان به یک مجتمع آموزشی شبانه روزی از دبستان تا دانشگاه تبدیل شده بود که هر کس در هر رشتهای تخصص داشت
و هر کس به درسی علاقه و نیازی داشت پای آن درس مینشست و می آموخت.
به گفته جعفری، سحابی استادی جامع بود که در رشتههای گوناگون از زمین شناسی و جانورشناسی و گیاهشناسی و زیست شناسی و پدیدههای جوی تا جامعهشناسی و زبان فرانسه و تا اندازهای پزشکی، تخصص داشت.
قرآن، اخلاق، سیاست و سلوک اجتماعی انسانی را نیز عملا می آموخت. علوم تجربی را چنان ساده میکرد و در سطح اطلاعات عمومی درمیآورد که با هر سطحی از دانش پای درسش می نشستند و می آموختند. زبان فرانسه را در سطح عالی به عزت الله سحابی و عباس شیبانی می آموخت و شیبانی در سطح ابتدایی به ما آموزش می داد. قرآن را در زندان قصر به عدهای از بازاریان مسلمان درس میداد و آنها را به حفظ قرآن ترغیب میکرد. در دژ برازجان به یکی از کارگران توده ای که تحت تاثیر رفتار او به اسلام برگشته بود درس می داد و او را یک مسلمان شیفته قرآن بدل کرد. روزی به من پیشنهاد داد که گلستان سعدی را با هم بخوانیم. با اشتیاق فراوان کنارش می نشستم و گلستان می خواندم هر جا را که غلط میخواندم چون پدری مهربان تصحیح می کرد. نمی گفت غلط خواندی! میگفت من به قرائت دیگری این مطلب را شنیده ام و من درمی یافتم که اشتباه خوانده ام و درست آن عبارت را به این شیوه محبت آمیز میآموختم.
وی افزود: در زندان تقسیم کار شده بود به نسبت تعداد زندانیان که پیوسته کم و زیاد میشد و دو یا سه نفر در هر روز کارهای نظافت و آماده کردن سفره صبحانه و ناهار و شام را عهده دار میشدند. وقتی نوبت دکتر سحابی میرسید برخی به احترام شخصیت و سن او اصرار میکردند که به جای او کار کنند ولی او به هیچ وجه اجازه نمیداد. در اتاقها را میبست و جارو میکرد و بقیه کارها را بهتر از هر جوانی انجام میداد.
به گزارش دیدهبان علم ایران، جعفری خاطرنشان کرد: در آبان ماه ۱۳۴۴ ما را به زندان برازجان تبعید کردند. در آنجا با زندانیان مارکسیست تودهای همان طور رفتار میکرد که با زندانیان ملی – مذهبی معاشرت میکرد و همین رفتار بود که احترامی همراه با مهربانی و بزرگداشتی همراه با احساس دوست داشتن را نسبت به ایشان در چشم و دل همه زندانیان ایجاد کرده بود.
وی با اشاره به ماجرای تبعید مجدد خود به زندان یزد گفت: پس از مدتی پی بردند که برازجان وطن اولیه من است و در کنار خانوادهام زندانی میکشم و برازجان برای من تقریب شده است نه تبعید! لذا من را به زندان یزد تبعید کردند که در آنجا تنها زندانی سیاسی بودم. از زندان یزد به همه برادران همبند خودم در برازجان و تهران نامه مینوشتم. به یاد دارم در اولین نامهای که برای دکتر سحابی نوشتم، او را «پدر و سرور» خود خطاب کردم و با شعر نامه را آغاز کردم: «سلامی چو بوی خوش آشنایی/بدان مردم دیده روشنایی» و پاسخی که میداد، پاسخ یک پدر بسیار مهربان و دلسوز بود به یکی از فرزندان دورافتادهاش.
جعفری درباره کتاب «خلقت انسان» هم گفت: دکتر سحابی با این کتاب، آیت الله طالقانی با تفسیر «پرتوی از قرآن» و مهندس بازرگان با بسیاری از آثار به خصوص «سیر تحول قرآن» در احیای اندیشه دینی در دوران معاصر گامهای بلندی برداشتند.
وی در خصوص نظریه تکامل هم گفت: تکامل در اندیشه دینی برخلاف تکامل غربی که واژگون ساز است، تعالی بخش است و بشر را از مراحل مادی و حیوانی به مراحل بالای انسانی می رساند.
جعفری در خصوص سلوک سیاسی دکتر سحابی هم گفت: ورود بسیاری افراد در سیاست برای رسیدن به قدرت و گرفتن زمام حکومت است ولی کسانی هستند که به نیت خدمت به دیگران و بازپس گیری حق افرادی که حقوقشان پایمال شده قدم در راه پر فراز و نشیب سیاست می گذارند و دکتر سحابی همانند بازرگان و طالقانی از افرادی بود که با اینانگیزه در سیاست گام نهاد و تمام دشواری ها و ناملایمات و نامردمی ها را در راه خدا تحمل کرد. در واقع سیاست او دینی بود و دین او سیاسی نبود. برخی که از مشی سیاسی عزت الله سحابی و اخلاقی بودن این بزرگمرد سیاسی شگفت زده بودند اگر می دانستند عزت در دامان چنین مردی تربیت شده شگفت زده نمی شدند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به این که پس از آزادی از زندان در سال ۴۶ امکان استخدام در مشاغل دولتی را نداشت، گفت: در این دوره، دو، سه سالی در دبیرستان کمال تحت مدیریت دکتر سحابی فعالیت داشتم. ضمن تدریس برخی دروس مسوولیت امور فوق برنامه مثل کتابداری و انتشار نشریه نیز برعهده من بود. دکتر سحابی تک تک شاگردان و دبیران را مانند فرزند خود دوست داشت اما می گفت از بین دبیران، رجایی و صاحبالزمانی و جعفری فرزندان عزیزتر من هستند.
جعفری در پایان با نقل قولی از آیت الله طالقانی که با اشاره به اقامت طولانی در قم و نجف گفته بود با وجود دیدن پارسایان و فضلای بسیار، متعبدی چون دکتر سحابی ندیده است، گفت: از خداوند متعال می خواهم سحابی را در جوار رسول خدا و ائمه اطهار در بهشت برین و مخصوص خود جای دهد و به نسل های آینده هم توفیق درس گرفتن از چنین انسان والایی را ارزانی کند.
اخلاق برآمده از قرآن، محور اصلی منش سحابی و همفکران
ابوالفضل بازرگان، سخنران بعدی این نشست هم گفت: دکتر سحابی مانند هر شخصیت برجسته دیگری، ابعاد مختلفی از نظر شخصیتی و عملکردی داشت. ایشان یک دانشمند بودند، در ایران لیسانس زمینشناسی گرفتند و در فرانسه (دانشگاه لیل) مدرک دکترای خود را دریافت کردند و به کولهباری از علم و تجربه به کشور بازگشتند و خدمت خود را شروع کردند. اما ایشان تنها یک دانشجوی صرف نبودند. دکتر سحابی یک معلم و آموزگار در مدرسه و دانشگاه و سطح جامعه بودند و علاوه بر آموختن و آموزش دادن، به بخش تربیتی نیز اهمیت بسیاری میدادند. برای مثال در مدرسه کمال که تدریس داشتند تنها به آن بسنده نمیکردند و درس دین و اخلاق نیز میدادند و سعی میکردند توسعه انسانی را مدنظر قرار دهند و مردم را خوب بار بیاورند. تنها آموزش علم صرف و انتزاعی مدنظر ایشان نبود.
وی خاطرنشان کرد: ایشان یک سیاستورز و کنشگر سیاسی نیز بود و کار سیاسی را به قصد قدرت انجام نمیداد بلکه بهعنوان یک وظیفه دینی به آن نگاه میکردند و انجام میدادند. ویژگی خاص مشترک در تمام این موارد مسئله دین و اخلاق در دکتر سحابی است. محور اصلی منش دکتر سحابی و همفکران ایشان از جمله آیتالله طالقانی و مهندس بازرگان اخلاق بود و سرچشمه اخلاق آنها، قرآن بود. ایشان با همه رواداری داشتند و کسی را رد نمیکردند و سرچشمه این رواداری از قرآن آمده است. یکی از ویژگیهای ایشان جمعگرایی و کار تشکیلاتی بود و با اینکه مقام بسیار بالایی داشتند اما همیشه تابع تشکیلات بودند و اگر تشکیلات تصمیمی میگرفت، رای ویژهای برای خود قائل نبود. او ضمن ارادت خاصی که به مهندس بازرگان داشت، هیچ رقابتی با او نداشت. زمانی که موضوع زمینهای شهری میخواست تصویب شود، ایشان بنابر اعتقادات دینی مخالف این موضوع بودند و گفتند اگر این موضوع تصویب شود از نهضت خارج میشوند اما بعداً گفت برای حفظ این جمع خارج نمیشوم. ایشان تفکر راهبردی و درازمدت داشت و از همان زمانی که به ایران آمد یک خط فکری مشخص را در یک جهت مشخص دنبال میکرد.
نگاه به تکامل از دریچه آیات قرآن، کوشش نواندیشانه سحابی ذیل الهیات مدرن اسلامی
سخنران بعدی این نشست، دکتر مهدی زارع، استاد مهندسی زلزله بود که با نگاهی به مطالب کتاب «قرآن مجید تکامل و خلقت انسان» به مروری بر سیر دیدگاه علمی و عقلگرا به قرآن نزد دانشمندان و اندیشمندان مسلمان و دیدگاه دکتر سحابی درباره قرآن و تکامل پرداخت.
وی با بیان اینکه رویکرد علمای مسلمان در مطالعه قرآن با دیدگاه طبیعت گرایانه علمی یکی از رویکرد های همیشگی در تاریخ اسلام برای بررسی قرآن بوده خاطرنشان کرد: دانشمندان مسلمانی که قرآن را با رویکرد طبیعت گرایانه علمی مطالعه میکنند، غالباً هدفشان، تطبیق باورهای دینی با دانش علمی است. آنها آیات قرآن را در پرتو اکتشافات علمی مدرن تفسیر می کنند و در پی یافتن هماهنگی بین این دو هستند. این رویکرد شامل نگاه کردن به قرآن به عنوان منبع هدایت و حکمت است که از طریق تحقیق عقلی و شواهد تجربی قابل درک است. محققان هنگام مطالعه علمی قرآن به زمینه تاریخی که آیات در آن نازل شده است توجه می کنند. آنها زبان، هنجارهای فرهنگی و درک علمی آن زمان را برای تفسیر دقیق متن در نظر می گیرند. هدف آنها از طریق زمینه سازی آیات استخراج معانی مرتبط و منسجم با مبانی علمی است.
زارع تصریح کرد: دانشمندان مسلمان با رویکرد طبیعت گرایانه علمی از روش علمی به عنوان ابزاری برای فهم قرآن استفاده می کنند. آنها آیات را به طور سیستماتیک تجزیه و تحلیل میکنند، شواهد تجربی را از حوزههای مختلف علوم جمعآوری میکنندو تفسیرها را در پرتو اجماع علمی، ارزیابی انتقادی میکنند. این روش به آنها اجازه می دهد تا بین آموزه های قرآنی و حقایق علمی تشابهاتی را بدون خدشه دار کردن اصل موضوع، ترسیم کنند.
محققانی که قرآن را به صورت علمی مطالعه می کنند، دانش علمی تثبیت شده را در فرآیند تفسیر خود ادغام می کنند. آنها اذعان دارند که علم یک حوزه پویا است که در طول زمان بر اساس اکتشافات و شواهد جدید تکامل می یابد. آنها با گنجاندن درک علمی فعلی در تحلیل خود، تلاش می کنند روایتی منسجم ارائه کنند که هم به آموزه های دینی و هم به حقایق تجربی احترام بگذارد.
هدف از رویکرد به قرآن با دیدگاه طبیعت گرایانه علمی، هماهنگ کردن ایمان با عقل است. محققان در پی این هستند که نشان دهند اسلام با علم ناسازگار نیست، بلکه تفکر انتقادی، کاوش و کشف را تشویق می کند. با پذیرش باورهای مبتنی بر ایمان و استدلال مبتنی بر شواهد، هدف آنها پرورش درک جامع از واقعیت است.
وی با بیان این که در سده های آغازین تمدن اسلامی چند شخصیت برجسته از جمله رازی، ابن خلدون و ابن سینا در ایجاد این نگاه عقلانی سهم بسزایی داشتند، اظهار داشت: در حالی که این شخصیت ها در آثار خود به طور خاص بر تفسیر علمی قرآن تمرکز نداشتند، مشارکت گسترده تر آنها در تمدن اسلامی زمینه را برای پیشرفت های بعدی در علم فراهم کرد. تأکید آنها بر عقل، مشاهده و تفکر انتقادی به فرهنگی کمک کرد که به تحقیق فکری در رشته های مختلف اهمیت میداد.
زارع با اشاره به جایگاه ابنرشد (۱۱۲۶م-۱۱۹۸م) قرطبهای / کوردوبا (Averroes) به عنوان پیشآهنگ عصر روشنگری اسلامی و شخصیتی ممتاز در علوم قرآنی و الهیات گفت: او ارسطو را مظهر عالی ترین رشد عقل انسان می دانست. ابن رشد فلسفه ارسطو را بیش از پیشینیان و معاصران خود درک، تفسیر و تحلیل کرد. او معتقد بود که ژرفترین حقایق را باید با تحلیل عقلانی نزدیک کرد و فلسفه میتواند به حقیقت نهایی منتهی شود. او وحی را پذیرفت و کوشید دین را با فلسفه هماهنگ کند، بدون اینکه آنها را در هم آمیزد یا اختلافاتشان را ریشه کن کند. او معتقد بود که قرآن حاوی بالاترین حقیقت است و در عین حال معتقد بود که کلمات آن را نباید به معنای واقعی کلمه گرفت. استدلال کرد که فلسفه وحی را تأیید می کند و منافاتی ندارد. معتقد بود که فلسفه چیزی نیست جز کاوش منظم در پدیده آفرینش، که حکمت و قدرت خداوند را آشکار می کند. از این رو، وحی به مطالعه فلسفه حکم می کند.
در جهان اسلام، ابن رشد بیش از هر چیز به خاطر کتابهای تهافت التهافت (عدم انسجام در عدم انسجام) و مبادی الفلسفه (اصول فلسفه) شناخته شده است . ابن رشد در «تهافت التهافت» به شدت به «تهافت الفلاسفه» امام محمد غزالی (۱۰۵۸م-۱۱۱۱م) حمله کرد، اثری که در آن غزالی متکلم قرن دوازدهم با حمله به فیلسوفان به دنبال تقویت تقوا بود. ابن رشد، نکته به نکته، خطاهای «ادعایی» در آراء و روش شناسی غزالی را مورد بحث قرار داد. او تأیید کرد که شواهدی که از حمله غزالی به فیلسوفان به دست میآید، زمانی پدید میآید که اجزای جدا شده از فلسفه از متن خارج میشوند و به نظر میرسد که با بقیه در تضاد هستند.
زارع در ادامه به مروری بر اندیشههای پژوهشگران معاصر ایرانی در حوزه مطالعات اسلامی پرداخت که واجد رویکرد علمی طبیعت گرایانه بودند.
وی با اذعان به این که برخی پژوهشگران ایرانی ماعصر نیز قرآن را با رویکرد طبیعت گرایانه علمی تفسیر کرده اند، تصریح کرد: تلاقی متون دینی مانند قرآن با طبیعت گرایی علمی نشان دهنده تلاشی مدرن برای تطبیق باورهای سنتی با دانش علمی تجربی است. پژوهشگران ایرانی که در این امر شرکت میکنند، در پی هماهنگی آموزههای دینی با اصول علمی، بهویژه آموزههای مربوط به جهان طبیعی هستند.
یکی از چهره های برجسته در این زمینه، سید حسین نصر، فیلسوف اسلامی سنت گرای ایرانی است که به بررسی رابطه اسلام و علم پرداخته است. نصر بر اهمیت درک متون دینی و اکتشافات علمی در زمینه مربوطه آنها تاکید می کند و در عین حال از رویکردی کل نگر که بینش های معنوی را با مشاهدات تجربی ادغام می کند، دفاع می کند.
زارع خاطرنشان کرد: یکی دیگر از دانشمندان اثرگذار، محمد مجتهد شبستری است که به دلیل آثارش در زمینه فلسفه و کلام اسلامی شناخته شده است. شبستری با هدف از بین بردن شکاف میان سنت های دینی و اندیشه علمی مدرن، به مباحثی چون کیهان شناسی، تکامل و اخلاق از منظر اسلامی پرداخته است.
افزون بر این، عبدالکریم سروش، فیلسوف علم و متفکر برجسته ایرانی، سهم بسزایی در بحث های دین و علم در اندیشه اسلامی معاصر داشته است. رویکرد سروش شامل بررسی انتقادی متون دینی و در عین حال اذعان به اعتبار تحقیق علمی و ترویج گفتوگو بین ایمان و عقل است.
این محققان نشان دهنده روند رو به رشدی در میان روشنفکران ایرانی هستند که در حال کاوش در راه های بدیع برای تفسیر متون مقدس دینی از دریچه طبیعت گرایانه و علمی هستند. آنها با درگیر کردن چارچوبهای سنتی الهیات و پارادایمهای علمی مدرن، تلاش میکنند تا بینشهای تازهای را درباره پرسشهای قدیمی درباره ماهیت واقعیت، وجود انسان، و رابطه بین ایمان و عقل ارائه دهند.
به گفته وی، این محققان ایرانی که قرآن را با رویکرد طبیعتگرایانه علمی تفسیر میکنند، به گفتوگوهای مستمر در تلاقی دین و علم کمک میکنند و بحثها را در مورد اینکه چگونه افراد میتوانند در دنیایی که به سرعت در حال تغییر است، پیمایش کنند، بحثها را غنی میکنند.
زارع در ادامه به کتاب «قرآن مجید، تکامل و خلقت انسان» نوشته استاد یدالله سحابی (شرکت سهامی انتشار، ابتدا، ۱۳۴۴، ۱۳۴۶، سپس ۱۳۸۷) اشاره کرد و گفت:
هدف اصلی کتاب اثبات عدم مغایرت قرآن با یافتههای علمی است، اکثر ارجاعات این کتاب به آیات قرآن داده شده است اما هر جا نویسنده نیازمند به استنادات علمی بوده علاوه بر اتکا به دانستههایش در جایگاه استاد علوم مربوطه، به کتب دیگری نیز ارجاع داده و کتاب نامه را در پاورقی ذکر کرده است. کتاب در زمینههای تشریح تطبیقی اعضای حیاتی جانداران از گیاهان تا حیوانات و تا انسان به گونهای مصور مراحل تکامل تدریجی را نیز ارائه کرده و در بخش شواهدی از فسیلشناسی، به ارائه ادلهای برای تکامل تدریجی موجودات زنده پرداخته است. جداول کتاب شامل فهرست آیات مورد استناد قرآن در این اثر هستند؛ همچنین جداولی به نمایش دورانهای زمینشناسی و تغییر تدریجی مهره داران در طول این دورانها پرداخته اند.
کتاب قرآن مجید تکامل و خلقت انسان، مشتمل بر مجموعهای چهار قسمتی است. اولین بخش این کتاب تحت عنوان «قرآن مجید و تکامل موجودات زنده» هنگامی نوشته شد که سحابی در زندان بود. این بخش از اثر در سال ۱۳۴۴ به صورت جیبی توسط شرکت سهامی انتشار منتشر شد. نوشتن دومین بخش کتاب با نام «خلقت انسان» در زندان قصر آغاز شد و در شرایط تبعیدی زندان «دژ» برازجان خاتمه یافت. کتاب خلقت انسان اولین بار در سال ۱۳۴۶ منتشر شد. سومین بخش کتاب به «خلقت انسان در قرآن» اختصاص دارد. قسمت پایانی کتاب مقالهای کوتاه را در معرض افکار خوانندگان قرار میدهد که تحت عنوان «جوهر نسخ در طبیعت و قرآن» در روزهای آخر عمر دکتر سحابی و در بستر بیماری نگاشته شده است.
وی خاطرنشان کرد: اثر «قرآن مجید و تکامل موجودات زنده» شامل دو بخش است. بخش اول در دو فصل که عبارتند از مقدمهای راجع به روش تحقیق در زمینشناسی و چگونگی پی بردن به اوضاع طبیعی و حیاتی گذشته و خلاصه نظریات علمای زمینشناسی راجع به خلقت تدریجی موجودات زنده و تغییرات تکاملی آنها در طول دوران زمینشناسی.
در بخش دوم، مفهوم آیه ۴۵ سوره نور از نظر انطباق با مبانی علمی مربوطه بررسی شده و ادلهای برای تأیید آن اختصاص یافته است.
تحلیلهای کتاب بر اساس پیشفرضهای علمی و دینی دکتر سحابی طراحی شدهاند که در صدد ارتقاء باور دینی بودهاند و به توفیقات چشمگیری دست یافته اند. انتشار سه اثر ارائه شده در این کتاب، هر یک در زمان خودش رویکرد نوینی را به مخاطبان علم پژوه و نیز اسلام پژوه عرضه کرد و نقطه آغازی را در راه آشتی میان علم و دین به نمایش گذارد.
زارع در ادامه به نظریه داروین اشاره کرد و گفت: چارلز رابرت داروین (۱۸۰۹م.- ۱۸۸۹م.) یک طبیعت شناس، زمین شناس و زیست شناس انگلیسی است . زیست شناسی تکاملی بر پایه پیشنهاد او مبنی بر اینکه همه گونه های حیات از یک نیای مشترک نشأت گرفته اند توسعه یافته و اکنون به عنوان یک مفهوم اساسی در علم تلقی می شود. او در یک مقاله مشترک با آلفرد راسل والاس، نظریه علمی خود را معرفی کرد که فرآیندی او انتخاب طبیعی نامید، تشریح میکند. داروین به عنوان یکی از اثرگذارترین شخصیتها در تاریخ بشر توصیف شده و با خاکسپاری او در کلیسای وست مینستر لندن مورد تجلیل قرار گرفته است.
داروینیسم بیان میکند که همه گونههای موجودات زنده از طریق انتخاب طبیعی تغییرات کوچک و ارثی به وجود میآیند و رشد میکنند که توانایی فرد را برای رقابت، بقا، افزایش داده و تکثیر کنند. این نظریه که «نظریه داروینی» نیز نامیده می شود، در ابتدا شامل مفاهیم گسترده تغییر شکل گونه ها یا تکامل بود که پس از انتشار مقاله داروین درباره منشأ گونه ها در سال ۱۸۵۹، مورد پذیرش علمی عمومی قرار گرفت. توماس هنری هاکسلی، زیست شناس انگلیسی در آوریل ۱۸۶۰ اصطلاح داروینیسم را ابداع کرد.
وی با اشاره به این که نظریه تکامل داروین توسط برخی به عنوان مخالف با اعتقادات مذهبی به ویژه در زمینه تفکر سنتی مسیحی، تلقی شد، عمده ترین موارد اختلاف داروینیسم و اندیشه دینی را بدین شرح عنوان کرد: از جمله این موارد، «چالش روایات آفرینش سنتی» که براساس آن، نظریه داروین مستقیماً دیدگاه مذهبی سنتی را به چالش میکشد که همه گونهها به شکل فعلیشان توسط خدا خلق شدهاند. این در تضاد با این باور است که جهان چند هزار سال پیش خلق شده است و گونه ها تغییر ناپذیر هستند و منعکس کننده خلقت مستقیم خدا هستند.
مورد دیگر «تقابل تبیین طبیعت گرایانه با آفرینش الهی» است. بدین معنا که نظریه داروین مبتنی بر توضیحات طبیعت گرایانه است که از مشاهدات پدیده های طبیعی به دست می آید و بر انتخاب طبیعی و انطباق بر مداخله الهی تأکید می کند. این در تضاد با باورهای مذهبی است که ایجاد اشکال زندگی را به خالق الهی نسبت می دهند.
از سوی دیگر، برخی از پیروان مذهبی تکامل داروینی را با ایمان خود ناسازگار میدانند و به دلیل تأکید بر فرآیندهای طبیعی به جای مداخله فراطبیعی، آن را بیخدایی میدانند. این تعارض ادراکی منجر به بحث هایی در مورد چگونگی آموزش تکامل در محیط های آموزشی شده است.
وی با بیان این که داروینیسم در عین حال اثر مثبت بر انعکاس الهیاتی نیز داشته است، اظهار داشت: علیرغم تعارض ادراکی، بسیاری از الهیدانان راههایی برای تطبیق نظریه تکاملی با باورهای دینی یافتهاند. برخی از الهیدانان استدلال میکنند که تکامل چارچوبی برای درک فعالیت خلاقانه مداوم خدا فراهم میکند و بر تعامل خدا با جهان در طول زمان تأکید میکند.
همچنین نظریه داروین تأمل الهیاتی را در مورد ماهیت فعالیت خلاق و تعامل خدا با جهان برانگیخته است. برخی از الهی دانان تعابیری مانند الهیات جدید را ارائه می کنند که در آن خلقت خدا شامل تخلیه خود و اجازه توسعه مستقل در نظم خلق شده است.
در حالی که داروینیسم به عنوان نظریه چالشبرانگیز روایتهای دینی سنتی آفرینش تلقی میشود، اما جرقههای تأملات الهیاتی را نیز برانگیخته است که به دنبال ادغام نظریه تکاملی با باورهای دینی به روشی است که هم درک علمی و هم دیدگاههای مبتنی بر ایمان را تأیید میکند.
در تاریخ معارف اسلامی، چند تن از متفکران برجسته مسلمان بوده اند که کوشیده اند نظریه تکامل داروینی را با آموزه های قرآنی و اندیشه اسلامی تطبیق دهند. این محققان به بررسی سازگاری نظریه های علمی تکامل و باورهای دینی مندرج در قرآن پرداخته اند.
زارع با بیان نظرات سید جمال الدین اسدآبادی، حسین الجسر طرابلسی و اسماعیل فنی ارطغرل به عنوان برخی از چهره های کلیدی که در این تلاش مشارکت داشته اند، اظهار داشت: این محققان طیف متنوعی از دیدگاهها را در سنت فکری اسلامی در رابطه با تلفیق نظریه تکاملی با دکترین دینی نشان میدهند. تلاش های آنها منعکس کننده گفتگوی مداوم بین علم و ایمان در جوامع مسلمان در سراسر جهان است.
به گزارش دیدهبان علم، وی در ادامه به مرور کتاب «قرآن مجید، تکامل و خلقت انسان» با توجه به داروینیسم پرداخت و گفت: کتاب دکتر یداالله سحابی در زمانی نوشته شد که اکثر صاحبنظران عقیده داشتند نظریه تکامل داروین اساس تفکر و اعتقاد دینی را سست میکند زیرا این نظریه، انسان را آخرین حلقه سلسله تکاملی موجودات معرفی میکند و اجداد بشر را تا انسانهای نئاندرتال و قبل از آنها تا میمونها ردگیری میکند.
سحابی با هدف دفاع از اعتقاد و ایمان دینی اقدام به نوشتن این کتاب کرد. نویسنده کتاب با توصیف تشریحی مراحل مختلف زمینشناسی و استناد به فسیل جانوران، به اثبات مراحل تکاملی حیات، از ماهیها تا خزندگان، پرندگان و پستاندران پرداخته و سپس آیات ناظر به خلقت تدریجی موجودات زنده تا انسان را مورد بررسی قرار داده است. وی سرانجام از تکامل یافتگی خلقت آدم ابوالبشر و برگزیدگی او در آیات قرآنی سخن به میان میآورد.
سحابی پس از مقایسه یافتههای علم تکامل با آیات قرآن، منافاتی میان یافتههای علمی و اعتقاد و ایمان دینی مشاهده نمیکند. در این کتاب نویسنده، حاصل پژوهش خود را در معرض دیدگاه مفسر قرآن کریم، سید محمد حسین طباطبایی قرار میدهد و در قسمت بحث و توضیح اضافی (از صفحه ۲۳۹ تا صفحه ۲۶۱) پاسخهایی به دیدگاه خلقت دفعی آدم علیه السلام از نظر طباطبایی میدهد و دیدگاه خلقت تدریجی آدم علیه السلام را مطرح میکند تا مغایرت یافتههای علمی را با آیات قرآنی برطرف کند و اثبات نماید که پذیرش علوم روز مستلزم بی دینی نیست.
زارع در ادامه به نگاه بازرگان، یار دیرینه و هم روزگار سحابی به قرآن اشاره کرد و گفت: مهدی بازرگان نیز پروژه فکری خاصی در بررسی قرآن دنبال کرد. او در جستجوی نظم درونی قرآن به آزمونی بشری دست زد و روش تحقیق ریاضی آماری به سراغ کلمات و آیات و سورههای قرآن رفته است. او بیان میکند طول متوسط آیات، طول غالب آیات و دامنه منحنی آیات، تابع صعودی زمان نزول است و ارتفاع منحنی آیات، تابع نزولی زمان نزول آیات است. بازرگان ترتیب تاریخی نزول سورههای قرآن را نیز مطرح کرد و گفت ۱۱۴ سوره قرآن یکباره نازل نشدهاند. او جمع بندی میکند که قرآن ۱۹۴ بار نزول داشته است که این ۱۹۴نزول مشتمل بر تعدادی سورههای مستقل و تعدادی گروه آیات است.
وی در ادامه به نقد چالشهای نگاه های غیر سنتی به قرآن پرداخت و با ابراز تاسف از این که همچنان شاهد انتشار جزوه هایی شبه علمی با عنوان «اعجاز علمی در قرآن» – برای نشان دادن اینکه چرا اسلام «حقیقت» است – هستیم که حتی پس از تضادهای مداومی که چنین رویکردی ایجاد میکند، ادامه دارد به
چند نمونه از این ادعاها اشاره کرد: قرآن پیش بینی کرده است که زمین به شکل تخم شترمرغ است، به ورقه های زمین ساختی اشاره کرده، می گوید گوشت قبل از استخوان بود، نظریه انفجار بزرگ را پیش بینی می کند، چرخه آب را توصیف می کند، در مورد جنین شناسی مدرن صحبت می کند، به فرستادن آهن به زمین اشاره کرده، قرآن میگوید زمین مسطح نیست بلکه گرد است.
این استاد زمینشناسی خاطرنشان کرد: قبل از اینکه بفهمیم چرا اثبات حقیقت قرآن از طریق علم اشتباه است، ابتدا باید بدانیم که روش علمی چیست و چگونه عمل می کند. علم از طریق استقرا کار می کند. داده ها به دست می آیند و مدل هایی برای توضیح آن داده ها ساخته می شوند. علم ماهیت احتمالی دارد و ادعا نمی کند چیزی را با قطعیت مطلق توضیح میدهد. همانطور که داده های جدیدی به دست می آیند نظریه ها تغییر می کنند. این امر از تاریخ علم، از انقلاب کوپرنیک که مدلهای جدلی جهان را واژگون کرد تا نسبیت عام انیشتین که سازوکار های نیوتنی را تحت الشعاع قرار داد نشان می دهد که علم همیشه در حال تغییر است.
بنابراین، طرح نظریههای علمی بر قرآن به معنای ایجاد اعتقاد بر مبنای احتمالی محض است و از اثبات صدق قرآن با قطعیت مطلق جلوگیری میکند. یک مدل علمی را به عنوان یک کشتی تصور کنید. هنگامی که بادها و جزر و مد – که نماد داده های رصدی است – تغییر می کند، جهت کشتی نیز تغییر می کند. آیا اگر علم تغییر کند قرآن ناگهان اشتباه می کند؟ انتخاب گزینشی تفاسیر متناسب با ادعای معذرت خواهی ما، بالاترین آسیبی است که می توان به باور قرآنی وارد شود. پیامد چنین رویکردی سردرگمی و تردید گسترده است.
وی تصریح کرد: کتابها در مورد «عصر طلایی اسلامی» اغلب به پیشرفت ها و اکتشافات علمی گذشته اشاره می کنند. با این حال، این پیشرفت ها محصول جانبی یک سنت فکری دقیق بود که تفکر فلسفی و تفکر انتقادی را در اولویت قرار می داد. علمای اسلام با انگیزه آیاتی که انسان را به پیروی از شریعت و مشاهده نشانههای خداوند در عالم فرا میخواند، آثار شگفتانگیزی در فلسفه، کلام و علم پدید آوردند. شکلگیری علم بر پایه اصول شکلدهی فرانظریه رخ می دهد. امروزه در روش شناسی علوم طبیعی دو فرض اساسی را حفظ می کنند: علیت مکانیکی و یکنواختی طبیعت . متفکران روشنگری به عنوان ماتریالیسم جهان بینی متافیزیکی را تبیین کرده اند که، هر آنچه وجود دارد ماده و انرژی است و هر چیز اضافی مانند خدا وجود ندارد.
رویکرد «معجزات علمی در قرآن» به جای نسبت دادن همه تبیینهای ممکن به خداوند، با علم صرفاً ابزاری برای شناسایی بهترین تبیین، بهترین تبیین علمی را ارائه میکند و سعی میکند خدا و دینش را با آن آشتی دهد.
به باور زارع، مرسوم بودن چنین رویکردی در سطح انتشارات کتابهای عامه پسند نشانه مشکلی عمیقتر است: مسلمانان نتوانستهاند جهانبینی متافیزیکی را که در آن خدا عامل همه واقعیتها است، تبیین کنند و بسازند. برخی براین باورند که نواندیشی دینی اگر بر مبنای سنت های اسلامی رخ ندهد، گرفتاری های دیدگاه ها پوزیتیویستی برای آشتی دادن قرآن و علم مدرن ادامه دار خواهد بود. باید سنت فکری اسلامی را ابتدا به خوبی بشناسیم و برآن مبنی بازیابی کنیم و مدل هایی را که در آن خدا، نه طبیعت گرایی، ویژگی هستی شناختی نهایی است، به دقت ارزیابی و پیشنهاد شود.
وی تصریح کرد: منتقدان تفسیر قرآن با رویکرد طبیعت گرایانه علمی ایرادات متعددی بر این روش وارد کرده اند. یکی از انتقادات اساسی این است که استفاده از نگاه علمی به متون دینی مانند قرآن میتواند منجر به برداشتهای نادرست و سوءتفاهم شود. منتقدان استدلال می کنند که قرآن متنی مقدس است که برای ارائه راهنمایی های معنوی و آموزه های اخلاقی است، نه توضیحات علمی.
همچنین منتقدان خاطرنشان میکنند که دانش علمی به طور مداوم در حال تکامل است و آنچه که امروزه از نظر علمی دقیق در نظر گرفته می شود، می تواند در آینده رد یا تجدید نظر شود؛ بنابراین، استناد به تفسیرهای قرآن بر نظریه های علمی رایج ممکن است با پیشرفت فهم علمی به تناقضاتی منجر شود. برخی نیز بر این باورند که تلاش برای یافتن اعتبار علمی در متون دینی مانند قرآن میتواند جنبههای اعتقادی دین و جنبه قدسی اسلام را تضعیف کند. آنها معتقدند که ایمان نباید مشروط به شواهد تجربی یا برهان علمی باشد، بلکه باید به اعتقاد شخصی و اعتقاد معنوی بستگی داشته باشد. گزینش آیاتی از قرآن برای تطبیق با نظریههای علمی به تفسیر های انتخابی می انجامد که ممکن است معنای اصلی متن را تحریف کند و متن گستردهتر و پیام مورد نظر آن را نادیده بگیرد.
زارع در پایان در جمع بندی سخنان خود گفت: نگاه زنده یاد دکتر سحابی را می توان نوآوری او در نیمه دوم سده بیستم در دنیای مسلمانان بر پایه دیدگاهی طبیعتگرا و دینمدار دانست. شاید بتوان تلاش او در نگاه به مساله تکامل از دریچه آیات قرآن را نوعی کوشش نواندیشانه ذیل الهیات مدرن اسلامی (شیعی)، بدون تلاش برای توجیه وحی و قرآن بر پایه شواهد و اکتشافات علمی نوین درنظر گرفت.
هنر پدری دکتر سحابی
سخنران پایانی این مراسم، فریدون سحابی، استاد زمینشناسی دانشگاه تهران بود. وی با بیان این که یکی از علایق مرحوم دکتر سحابی، دبیرستان کوثر است و بهعنوان یک دستاورد و یادگار و وسیله ارتقاء فکر در نظر او بود از تلاشهایی که صاحبالزمانی به عنوان شاگرد بسیار وفادار استاد در حفظ و نگهداری این مدرسه مصروف داشته، تشکر کرد.
سحابی در ادامه به نقل خاطرهای از پدر پرداخت و گفت: جلسات بحثی بین مرحوم طباطبایی و مرحوم دکتر سحابی در منزل ما انجام میشد. مرحوم طباطبایی بهشدت مخالف نظریه تکامل بود و معتقد بودند که مسئله خلقت و مسائل طبیعی مشمول تکامل نیست و مشمول خلقت عالی و فوریتی است. این بحثها بیش از یک سال در منزل ما به طول انجامید و این مرد محترم هفتهای یکبار از قم به منزل ما در تهران میآمد و این مباحثه را با مرحوم پدر انجام میدادند.مرحوم طباطبایی با حوصله تمام به صحبتهای دکتر سحابی گوش کردند و در نهایت قبول کردند که خلقت انسان یک امر تکاملی است که از پستترین موجودات زنده شروع شده و در نهایت به عالیترین نوع موجودات زنده یعنی انسان ختم شده است.
وی خاطرنشان کرد: یکی دیگر از مواردی که ایشان در ارتباط با موضوع فهم دین و وحدت الهی تلاش داشتند، مسائل عینی و طبیعی بود؛ اشاراتی که در سیر تحولی و تکاملی آیات قرآن موجود است، از اولین تا آخرین آیه، مرحوم دکتر سحابی در آن یک روند تکاملی را یافتند و نشان دادند. ایشان معتقد است که داروین نهتنها ضددین نبوده بلکه یک مسلمان به تمام معنا بوده چرا که اصل ماجرا یعنی توحید را در روند تکاملی رعایت کرده است و جا دارد که از داروین تشکر کنیم و داروینیسم را مکتبی در جهت اثبات حق بدانیم.
سحابی تصریح کرد: مرحوم پدر هیچوقت در ارتباط با اعتقادات و عقاید دینی ما اصراری نمیورزید و این موضوع را به روند طبیعی این قضیه محول کرده بود و همه هفت فرزند ایشان معتقد به خدا و اصل وحدت هستند و این هنر پدری است که بشود یک مسئله ایدئولوژیک را به افرادی که چهبسا توان فکری و توان علمی مسائل را ندارند، قبولاند.
انتهای پیام