دکتر هادی خانیکی، استاد برجسته علوم ارتباطات، طی یادداشتی اینستاگرامی از ابتلای خود به بیماری سرطان پانکراس و آغاز روند درمان خبر داد.
به گزارش خبرنگار دیده بان علم ایران، استاد خانیکی در این یادداشت آورده است: «نقش اصلی ارتباطات بالا بردن توان شنیدن، دیدن و گفتن معانی نهفته در پیامها است؛ رسانهها هم در هر صورتی كه باشند، شنیداری، دیداری، نوشتاری یا تلفیقی و تركیبی و شبكهای در بهترین وجه باید بتوانند جهانها و عرصههای بسته را در مقیاسهای فردی و جمعی به روی هم بگشایند. كار ویژه ارتباطات فراهم آوردن زمینهای بینالاذهانی است كه در آن «زبان»، قدرت مكالمه و مفاهمه میان كنشگران و مخاطبان را بهتر و بیشتر سامان میدهد.
«روایت» و «جستار» در ارتباطات به ویژه در روزنامهنگاری نوین برای انجام این مهم، امروز حرف اول را میزند. جستار روایی، ظرفیت و بستر مناسبی برای انتقال و فهم معنا و مشاركت دادن صداهای دیگر در فرآیند گفتوگو بر سر موضوعهای غامض، ابهامزا و رازآلود است.
منطق گفتوگویی نهفته در «جستارهای روایی» غریبگیها را به آشنایی، بیمها را به امید و ناتوانیها را به توانایی نزدیك میكند. خانم دكتر رویا پورآذر كه در تبیین روایت و جستار، كارهای ارزندهای را سامان داده است، حال و هوا و كاربرد جستارهای روایی در خلق فضاهای جدیدی كه باید آفرید را خوب ترسیم میكند: «جستار روایی متنی غیر داستانی است كه سبكی دلنشین، ساختاری ظاهرا ولنگار، سخنی شبیه زبان شفاهی و گاهی چاشنی طنز ظریفی دارد و با استفاده از داستان یا ساختار داستانی، روایت نویسنده یا گوینده را از مبحثی كه كمتر به آن پرداخته شده، ارایه میدهد.»
این مقدمه را برای بازاندیشی در نقش ارتباطات و كاركرد رسانهها و تلاش برای گفتوگویی كردن ذهن و زبان گوینده و مخاطب در سطوح مختلف اجتماعی مفید میدانم. شاید تجربهها و زیستههای دور و نزدیك یكایك ما به گشودگی فضاهای اجتماعی بسته كه سرشار از نگرانی و دلهره و هراس است، كمك كند.
من این روزها به سرعت از ابتلا به بیماری سرطان پانكراس مطلع شدم، شتاب و آگاهی از درد و ضرورت ورود سریع به روند درمان به خودی خود میتوانست و میتواند موجب نگرانی و دلهره و هراس باشد.
رویاروییام با این رخداد و ترسیم تصویر واقعی آن بنا به منطق فهمی كه از هستی و خالق آن، انسان و رنجها و تواناییهایش و جهانهای مختلفی كه تاكنون در آنها زیستهام، دارم، مرا به مسیری متفاوت در گفتوگو بر سر بیماری و اكنون و آیندهاش كشاند. بنا به این منطق هیچ رازی در بیماری سرطان نیست كه باید نهفته بماند.
ناگفتنیهای سرطان تنها ناشناختگیهای درد و درمان است، برای بقیه جوانب آن نیازی به پردهپوشی نیست. داستان ابتلا به سرطان و تلاشهای سنجیده و معقول برای درمان آن در قالب همان جستارهای روایی، فضایی مملو از همدلی، همدردی، همراهی و همكاری میآفریند كه فرد، خانواده، دوستان و پزشك را به دنیایی دیگر میبرد. به راستی میتوان خدا را در این میان بهتر دید و به امید به صورتی واقعیتر دل بست.
توانش ارتباطی و قدرت گفتوگو در چنین وضعی روشنتر به چشم میآید. اگر این دنیای من با آنچه در صورت متعارف ارتباطات میآید، قدری متفاوت است، تنها به عنوان یك تجربه یا یك زیست متفاوت بپذیرید و در غیر این صورت به آن در قالب پروتكلی مفید در ارتباطات سلامت بنگرید.
این سطور را در حالی مینویسم كه تزریق شیمیدرمانی در بیمارستان آغاز شده است و من همچنان «با امید بدون خوشبینی» در اندیشه گفتوگو بر سر سرطانم، هم با خود و هم با دیگران و هم با خدای خود.
كتاب «درد كه كسی را نمیكشد» جاناتان فرنزان را كه شامل پنج جستار درباره گمشدههای خلوت و شلوغی است، میخوانم و از آن بهره میبرم.
نكته آغازین این اثر پندی ارتباطی دارد كه میگوید: «سكوت وقتی حربه كارسازی است كه كسی، جایی، انتظار صدایت را داشته باشد.» بنا به تجربه زیسته این روزهایم، نتیجه میگیرم كه «سرطان كسی را نمیكشد» و روایت من هم از رویارویی با آن این است كه «بهبود و رهایی از بیماری وقتی دیدنی است كه كسی و جایی، امید آن را داشته باشد» و به واقع میبینم كه این امید دیدنی است.»
دیده بان علم ایران برای این استاد عزیز و دیگر مبتلایان به بیماری سرطان، شفای عاجل و بهبودی کامل آرزو دارد.
انتهای پیام